جیرفت شهری که دوستش داریم

به یاری خدا....به همین زودی ها....استان زیبای سبزواران جایی که دوستش داریم

جیرفت شهری که دوستش داریم

به یاری خدا....به همین زودی ها....استان زیبای سبزواران جایی که دوستش داریم

جیرفت شهری که دوستش داریم

این وبلاگ با هدف هرچه زیباتر نشان دادن تمدن زیبای7000ساله شهرستان زیبای جیرفت راه اندازی شده است ... به امید اینکه بتوانیم تا حد حتی خیلی کم در این راه موفق باشیم و شما هرچه بهتر و زیباتر این شهرستان زیبای زیبای زیبا را بشناسید

یا علی


تیم مدیریتی وبلاگ جیرفت....شهری که دوستش داریم

پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پرشیا نام شهری در قلب امریکا» ثبت شده است

چه بر سرما وهلیل ما امد

Sunday, 4 Mehr 1395، 08:52 PM | ali fa | ۱ نظر

روزی روزگاری در این گوشه دنیا شهری بود با طبیعت بکر و خدادادی که چشم هر رهگذری را به خود مجذوب می کرد .

با مردمانی از جنس بلور و آب که اندیشه شان مهرورزی بود و دوستی . پیشه شان رزق و روزی بود از دل زمین بابرکت که خداوند مهربان در سفره مهربانی شان می نهاد .

با رودی پر آب و خروشان بنام هلیل رود ...

هلیل رود که آب زلالش مزارع کشاورزی را سیراب می نمود و منبع سرسبزی و آبادانی منطقه بود .  

از اهمیت هلیل رود همین بس که 7000 سال پیش تمدن باستانی ارت  در کناره های این رود بزرگ شکل گرفت و مهد تمدن جهان شد . 

مردمان و اجداد ما در آن روزگاران باستانی بخوبی میدانستند که هلیل رود منبع رزق و روزی شان است و این را از الواح گل نوشته و نقوشی که بر ظروف و آثار مفرغی میتوان فهمید . یک تقابل زیبای انسان و طبیعت همیشه در این آثار مشهود است . 

سالها و قرنهای متوالی بر هلیل رود پر آب و خروشان  گذشت و هیچوقت در ذهن سبزش فکر نمیکرد روزی محتاج باریکه ای آب باشد و لبهای تشنه اش فریاد زند : آب ... آب ... آ.آ.آب

 و این بود قصه زندگی مردمی که به عشق هلیل رود دل بسته بودند . و شبها با صدای لالایی رودشان به خواب رویایی می رفتند .  در روشنایی مهتاب زیبایی رود بود و  ماهی هایی که  در زلالی آبهای هلیل رود جست و خیز می کردند . 

شبها مردم شهر و روستاهای اطراف باتفاق خانواده در کناره ساحل هلیل رود بساط چایی و عصرانه را پهن می کردند .

بزرگترها  بر لب ساحل هلیل رود با نقل خاطرات روزگار جوانی لبخند را بر لبان می آوردند . بچه ها هم با بازیگوشی بـــــه  دنبال  پرنده خوشبختی می دویدند  و شادی می کردند . 

یادش بخیر که  هر روز ظهر بعد از تعطیلی مدرسه نهاری می خوردیم و دوان دوان خودمان را به هلیل رود رساندیم و  شادی کنان  آب بازی و شنا می کردیم . یک رابطه خاص و جالب مثل آغوش مادر و فرزند ...  چه روزگار خوب و خوشی بود ... همه بودند ... 

نسیم ملایم و خنکی که از روی هلیل  رود  بر می خواست جان و روح انسان را نوازش می داد . 

348

وسعت هلیل رود از کوههای بافت و ساردوییه و رمون سرچشمه می گرفت و تا سرزمین جازموریان ادامه می یافت .  و در مسیرش زمین های کشاورزی را از وجود با برکت خود بهره مند می نمود .

هلیل رود گر چه روزهای اوج خود را سپری می کرد ولی هرگز فکرش را نمی کردکه روزی برسد که شاهد مرگ تدریجی خود باشد . روزی که حتی قطره ای آب برای در بستر حیاتش موجود نباشد .

همیشه بزرگترهایمان تعریف می کنند زمانی بود که برای رد شدن از هلیل رود سختی های فراوانی متحمل می شدند . آب رود گاهی تا به اندازه قد مردان می رسید . سختی هایی که هیچگاه به ناشکری تبدیل نشد . چون این مردم سختکوش قدر رودشان را می فهمیدند . 

آری این بود سرگذشت هلیل رود که زمانی به دیوانه رود مشهور بود . 

تا اینکه . . . 

 بعد از سیل بنیان کن سال 72 که بخشی از  شهر جیرفت را به زیر آب برد ، دیگر کسی صدای غرش های هلیل رود را که دیوانه وار به کناره های بلوار می خورد هرگز نشنید و رویای  شنیدنش برایمان آرزو شده است  . 

123

این سیل هلیل رود قربانی های فراوانی گرفت از جمله شاعر معروف جیرفتی شادروان غلامحسین بینش ( علیه الرحمه ) که ایشان غزل و دو بیتیهای زیادی سروده است و دوبیتیهای او را مردم در مایه دشتی میخوانند .

انگار هلیل رود به بیماری لاعلاجی دچار شده بود که نای حرکت از سرچشمه های بالادست خود را نداشت . آوای هلیل چندین سال است که خاموش شده است . 

خشکسالی های چند سال اخیر واحداث سد شهید امیرتیموری بافت و خط انتقال لوله آب سرچشمه های هلیل به ولایات ثروتمند کرمان ،  عامل این سکوت طولانی مدت هلیل رود شده است . میزان ریزش نزولات آسمانی 12 سال است که در جنوب استان کرمان بشدت کاهش یافته است . 

7

وجود دو سد بزرگ سد جیرفت  و سد خاکی که در مسیر هلیل رود احداث شدند هم باعث خشکی رود شده است تا چند سال پیش هم گهگاهی دریچه ای از سد باز می شد و ما شاهد باریکه جویی بر کف خشکیده هلیل رود بودیم . 

دیریست که طبیعت و مردمان بالادست هلیل رود ، دست به دست هم داده اند و آب را بر شریان حیاتی جنوب قطع کرده اند .

چندین سد و آبگیر بر سر راه هلیل رود ما ساخته اند تا ما نتوانیم به فرزندانمان توضیح دهیم که :

آری روزی در در این سرزمین پهناور ، رودی بنام هلیل رود در جریان بود که مردمانش به سبب وجود بابرکتش کشاورزی شان رونق داشت و زندگی هاشان باصفا ...

انگاری فرزندان ما باید یاد بگیرند که رودخانه هایی مثل هلیل رود فقط در فیلم ها و مستندهای تلویزیونی است و ما باید آب مایحتاج خود را از چاههای عمیق با پمپ تهیه کنیم . 

اگر روزی فرزندم از من بپرسد : پدرم چراهلیل رود خموش و ساکت است ؟ چه دارم به او بگویم ؟ فقط میگویم :عزیزکم ، این از بی خیالی و بی عرضگی نسل ما بود که نتوانستیم از حق آبه هلیل رود دفاع کنیم تا شما نتوانید هلیل رود بزرگ را درک کنید !

 اگر روزی برای فرزندانمان تعریف کردیم روزی روزگاری  هلیل رود ..... نگویند این افسانه و داستان است ....

ای کاش روزی برسد تا صدای خسته و خاموش هلیل رود به گوش مرکز نشینان برسد که : ای که امروز به من میکنی جفا ... هیچ دانی من روزی بودم امید مردمانم ..

امیدواریم که خداوند سبحان و کریم بار دیگر نظر لطف و کرم خود را به زمین تفتیده و خشکیده جنوب با نزول باران رحمت الهی مرحمت نماید تا بار دیگر صدای غرش های زیبای هلیل رود را شاهد باشیم ، البته اگر بندگان بالادست هلیل رود در کار خدا دخالت نکنند و جلوی حق ما را نگیرند .

 

ای کاش باز صدای غرش روددیوانه رود شباهنگام بر ساحل زیبای هلیل رود گوش مان را نوازش کند . 

به امید جریان یافتن رود هلیل رود و روزهای سبز و روشن ...

پرشیا نام شهری در قلب امریکا

Sunday, 26 Mehr 1394، 06:16 PM | ali fa | ۰ نظر

در میانه دشت های وسیع ایالت آیووا، در غرب میانه آمریکا، شهری قرار دارد که نامش برای ایرانی ها آشناست.

پرشیا شهر کوچکی است که با مزارع پهناور ذرت و سیلوهای نقره ای رنگ احاطه شده است.

برای سفر به پرشیا حدود دو ساعت از شهر دی موین، مرکز آیووا رانندگی کردم.

در ورودی شهر تابلویی به چشمم خورد که جمعیت پرشیا را ۳۶۳ نفرعنوان می کرد. به نوشته این تابلو، پرشیا در سال ۱۸۸۲ تاسیس شده است.

اما تیم کازماچک، شهردار پرشیا می گوید که بر اساس سرشماری دو سال پیش جمعیت شهر به ۳۱۷ نفر کاهش یافته است.

آقای کازماچک گفت بیشتر ساکنان پرشیا کشاورز هستند یا در حرفه های وابسته مشغولند.

گرانی مسکن در شهرهای بزرگ مجاور باعث شده تا در سال های اخیر پای غریبه ها به باز پرشیا شود. آنها طی روز در شهرهایی مانند اوماها در ایالت نبراسکا کار می کنند و شب ها برای استراحت به خانه هایشان در پرشیا بر می گردند.

شهری در قلب آمریکا

پرشیا چند مشروب فروشی و یک بانک دارد اما اهالی برای خرید خواربار باید به شهرهای مجاور سفر کنند.

پرشیا یکی از صدها شهری است که در گوشه و کنار آمریکا نام خود را از شهرها و سرزمین های خارجی عاریه گرفته است.

نام های خاورمیانه ای زیادی در ورودی های شهرهای آمریکا دیده می شود: لبنان، دمشق، بیت الحم، طرابلس و اورشلیم .

در این میان، یک شهر هم هست که به نام قدیم ایران خوانده می شود. یکی دو آبادی دیگر هم با نام های کرمان در کالیفرنیا و البرز در نوادا شناخته می شوند.

داستان پرشیا به دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بر می گردد.

نخستین حاکم ایرانی که به سرزمین تازه استقلال یافته "ینگه دنیا" علاقمند شد، فتحعلیشاه بود ولی روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا تا دوران ناصرالدین شاه شکل نگرفت.

پرشیا ۱۳۰ سال قدمت دارد

تیم کازماچک در حالی که کتابچه اسناد شهرداری را به من نشان می داد، گفت گروهی از کارگران ایرانی در احداث خط آهن پرشیا نقش داشتند و "هنگامی که آبادی شکل گرفته در سال ۱۸۸۲ به شهر تبدیل شد، مردم محلی به خاطر این افراد نام آن زمان ایران را برای شهرشان انتخاب کردند."

در آن زمان، کشورهای اروپایی و سرزمین های نیمکره غربی، ایران را به نام پرشیا می شناختند تا این که رضا شاه در سال ۱۹۳۵ در نامه ای به جامعه ملل، خواهان به کارگیری نام ایران در همه اسناد و مکاتبات بین المللی شد.

"کشوری به نام پرشیا؟"

شهر پرشیا یک خیابان اصلی دارد که ساختمان گردهمایی های شهر، سه مشروب فروشی، پستخانه، یک بانک و چند مغازه متروک در آن قرار دارد.

این شهر چهار کلیسا دارد. تنها خواربارفروشی آن، سال ها پیش تعطیل شده است. از پلیس و پزشک هم خبری نیست.

دانش آموزان پرشیایی هم در مدرسه ای در نزدیکی این شهر تحصیل می کنند.

اطراف شهر، پر است از مزارع ذرت و در جاده های اطرافش تراکتور و کمباین در رفت و آمد است.

مردم پرشیا اطلاعات چندانی درباره ایران ندارند.

هنگامی که برای تهیه گزارش به پرشیا رفته بودم، خیلی از اهالی به من گفتند برایشان هیچ وقت سوال نبوده که چرا نام شهرشان از کشوری در خاورمیانه به عاریت گرفته شده است.

مشروب فروشی های پرشیا استفاده دوگانه دارند، غذاخوری هم هستند. بسیاری از کشاورزان هنگام ناهار به این جا می آیند تا درباره کارشان با هم صحبت کنند.

شهردار پرشیا می گوید دوست دارد از ایران دیدن کند و اگر رئیس جمهور دعوتش کند، حتما به آن سفر خواهد کرد

سام پلامبک یکی از اهالی پرشیا است که هنگام ناهار با او هم کلام شدم.

سام می گوید هیچ وقت به شباهت نام زادگاهش به ایران فکر نکرده است، ولی ادامه داد: "چند سال پیش در یک هتل وقتی محل سکونتم را پرشیا عنوان کردم ، کارمند ایرانی آنجا فکر کرد با یک هموطن خود صحبت می کند."

پم بردلی، صاحب غذاخوری که با کنجکاوی به ما پیوسته می گوید: ""جالب است از شهری باشی که نام منحصربه فردی دارد و مردم دائم درباره اش سوال می کنند."

پم با اشاره به رنگ مو و چشمانش می گوید "هیچ کس تا حالا فکر نکرده من ایرانی ام ولی تا می گویم از پرشیا هستم، می پرسند آیا برای سفر به آنجا به ویزا نیاز داریم؟"

دختر هفده ساله پم در همان حال از مادرش می پرسد، مگر کشوری به نام پرشیا وجود دارد؟

وقتی از حاضران در غذاخوری درباره روابط آمریکا و ایران سوال کردم، به من گفتند دغدغه اصلی آنها کسب روزی از زمین در دوره خشکسالی است و مشکلات اقتصادی کشور؛ به روابط خارجی اهالی واشنگتن کاری ندارند.

پس از ناهار، شهردار مرا به دیوید آلبرس، یکی از آتش نشانان شهر معرفی کرد. آتش نشانان پرشیا به طور داوطلبانه مشغول این کار هستند و در موقع نیاز، به همشهری های خود کمک می کنند.

دیوید گفت: "خیلی ها با ایران مشکل دارند ولی من هیچ وقت از این که نام شهرمان پرشیا است، احساس بدی نکرده ام."

او گفت: "هیچ وقت نمی توانید مردم این کشور (ایران) را دست کم بگیرید . آنها هم مثل مردم آمریکا هستند. شاید حکومتشان فرق کند. اطلاعات ما از این کشور از اخبار رسانه ها به دست آمده و نباید درباره آنها قضاوت کنیم."

دیوید اضافه می کند، دوست دارد به ایران سفر کند تا با این کشور ارتباط بهتری برقرار کند ولی در شرایط فعلی از مسافرت به ایران هراس دارد.

دیگران هم همین نظر را دارند. شهردار که به شوخی خود را "شاهزاده پرشیا" خطاب می کرد، گفت "دوست دارم به ایران سفر کنم و اگر رئیس جمهور این کشور از من دعوت کند، حتما به این کشور سفر خواهم کرد."

هنگامی که از تیم کازماچک می پرسم برای مردم ایران چه پیامی دارد، می گوید: "حتما اگر به این منطقه از آمریکا سفر کردید، به ما هم سر بزنید. از دیدنتان خوشحال می شویم."

خشایار جنیدیBBC

برگرفته از  سایت بی بی سی فارسی